کد مطلب:154138 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

مختار و امام زین العابدین
ابوحمزه ثمالی گوید: هر سال كه به حج می رفتم در مراجعت حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام را زیارت می كردم، در یكی از سالها كه خدمتش رسیدم او را دیدم كه كودكی


را روی زانوی خود نشانیده و نوازش می كند، كودك برخاست و رفت جلو درب اتاق بر زمین افتاد، سرش شكست و خون جاری شد، امام از جای پرید و او را بلند كرد و خون از سرش پاك می كرد و می فرمود: انی اغیذك ان تكون المصلوب فی الكناسة. یعنی ترا به خدا می سپارم از این كه در كناسه بدار آویخته شوی.

گفتم:پدر و مادرم بقربانت، كدام كناسه؟

فرمود: كناسه كوفه.

- آیا این موضوع واقع خواهد شد؟

- آری به خدائی كه محمد را به حق برانگیخت اگر پس از من زنده باشی خواهی دید كه این جوان در ناحیه ای از نواحی كوفه كشته می شود و دفن می گردد و سپس قبرش را می شكافند و جسدش را بیرون آورده در كوچه های كوفه بر زمین می كشند و آن گاه به دار آویخته و پس از مدتی طولانی از دار فرود آورند و بدنش را بسوزانند و خاكسترش را بر باد دهند!!

قربانت گردم نام این پسر چیست؟

- او فرزندم زید است.

چشمان امام پر از اشك شد و فرمود: پس داستان این پسر را برایت بگویم: در یكی از شب ها از كثرت عبادت و خستگی خوابم ربود، در خواب دیدم كه در بهشتم و در آنجا پیامبر و علی و حسن و حسین علیهم السلام حوریه ای از حوریان بهشتی را با من تزویج كردند، در بهشت با حوریه همبستر شدم و در پای درخت سدرة المنتهی غسل كردم، همین كه از غسل فارغ شدم آوازی شنیدم كه مرا گفت: زید برایت مبارك باشد.

از خواب بیدار شدم وضو ساخته و به نماز صبح پرداختم، پس از نماز صدای در بگوشم رسید، عقب در رفتم مردی را دیدم كه دختری همراه دارد كه از حیا دست ها را در آستین پنهان كرده و چادر بصورت افكنده است.

مرد را گفتم: چه می گوئی؟

گفت: علی بن الحسین را می خواهم.

گفتم: علی بن الحسین منم.

گفت: من فرستاده مختار بن ابی عبید ثقفی هستم، شما را سلام رسانید و گفت این


دختر را برای فروش به سرزمین ما آوردند او را لایق مقام شما دانستم و ششصد اشرفی خریدم، و این هم ششصد اشرفی است كه برای مخارج شما فرستاده است، نامه مختار را به من داد آن را گشودم و خواندم و جواب او را نوشتم.

از نام كنیز پرسیدم: گفت:

نامم حوراء است، دانستم حوریه ای كه در بهشت با من تزویج كردند همین حوراء بوده است، زنان دختر را آماده زفاف كردند شب با او زفاف كردم به این پسر آبستن گرید، از این جهت او را زید نام نهادم، به زودی خواهی دید كه هر چه گفتم واقع خواهد شد!

ابوحمزه ثمالی گفت: به خدا قسم تمام آن چه را كه امام فرموده بود در زندگی زید بن علی بن الحسین با چشم مشاهده كردم.

مختار از زمانی كه به حكومت رسید نسبت به علی بن الحسین علیه السلام خدمت فراوان می كرد، از جمله یكبار بیست هزار اشرفی برای امام فرستاد كه از آن خانه هائی كه از بنی هاشم خراب شده بود از جمله خانه عقیل بن ابی طالب برادر امیرالمؤمنین علیه السلام را تجدید بنا كرد [1] .


[1] بحار 351:45.